برنامهریزی استراتژیک به مفهوم برنامهریزی آینده یک سازمان است، یعنی جهتی که سازمان میخواهد در آن جهت حرکت کند و برنامهریزی استراتژیک فناوری اطلاعات برای هر سازمان، سندی است که معماری اطلاعات سازمان را در پرتو ملاحظات استراتژیک مانند ماموریت، اهداف و اولویت های سازمان تعیین کرده و برنامه اجرایی لازم برای دستیابی به سیستم ها و پایگاههای اطلاعاتی را در سطح سازمان تعیین میکند. به عبارت دیگر، برنامهریزی استراتژیک فناوری اطلاعات منشور و برنامه کلان سازمان در زمینه سیستمهای اطلاعاتی و به طور کلی، فناوری اطلاعات است.
رویکردهای مختلفی برای برنامهریزی بهکار برده میشوند. در حال حاضر رویکرد غالب برای تدوین برنامه بلند مدت یا طرح جامع فناوری اطلاعات رویکرد معماری سازمانی یا معماری فناوری اطلاعات است. هدف از این مقاله آشنایی مقدماتی با رویکرد معماری سازمانی به منظور برنامهریزی استراتژیک سیستم های اطلاعاتی می باشد.
گرچه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) توانایی انسان را افزایش میدهد، با این وجود چنین پیشرفتهایی اغلب به خودی خود، سبب بهبود زندگی انسان در ابعاد مختلف نمیشود. ساز و کار و برنامههای کلان و راهبردی خاصی نیاز است تا بتوان به این هدف اساسی در بکار گیری ICT دست یافت. مهمترین برنامهای که در نیل به این اهداف لازم میباشد، برنامه کلان یا طرح جامع فناوری اطلاعات است.
برنامه ریزی سازماندهی شده زیر ساختها و سبد سیستمهای اطلاعاتی مورد نیاز سازمانی در تمامی سطوح آن است. برنامه ریزی جامع IT در سازمان زیر ساختهای مورد نیاز در همه ابعاد (تکنولوژیک، مدیریتی، انسانی و...) را مشخص و متناسب با آن راهنمای سازمان در طراحی و پیادهسازی سیستمهای مختلف اطلاعاتی و استفاده از ابزار IT است.
باید بدانیم برای این منظور چه فعالیتهایی لازم است انجام شود (فعالیتها)
مهم ترین دستاوردهای حاصل از برنامه ریزی استراتژیک فن آوری اطلاعات به شرح ذیل خواهد بود:
در ذیل به توضیح چندین رویکرد برنامهریزی استراتژیک اطلاعات میپردازیم:
شکل 1 مشابه شبکههایی است که گروه مشاوران بوستون و جنرال الکتریک ایجاد کرده بودند و برای انتخاب استراتژی ارتباط برای شرکت مناسب است. اف دبلیومک فارلان و جیال مککنی (1982) چهار دسته از شرکتها را شناسایی کرده که تکنولوژی اطلاعات اثرات استراتژیک متفاوتی بر روی آنها دارند. آن چهار دسته بهعنوان استراتژیکSTRATEGIC) )، چرخشیTURNAROUND) )، کارخانه (FACTORY) و حمایتیSUPPORT) ) نامگذاری شدهاند. هریک از این چهار دسته نیازهای سازمانی مختلفی را برای تکنولوژی اطلاعات نشان میدهند. (Ward،2002، P:42)
استراتژیک | چرخشی |
استراتژى IT: هدایت مزیت بطورمتمرکز برنامه ریزى شده | استراتژى IT: بطورمتمرکز برنامه ریزی شده هدایت متمرکز یا بازار آزاد |
استراتژى IT: منبع کمیاب اعضا, بازار آزاد زیان ضرورى | استراتژى IT: اعضا منبع کمیاب |
حمایت | کارخانه |
یک هدف عمده برنامهریزی IS این است که اطمینان حاصل کند نیازهای شرکت برای تکنولوژی اطلاعات مطابق با چارچوب شرکت برای مدیریت تکنولوژی اطلاعات باشد. برای تاکید بر اهمیت این سازگاری، شرکتها باید از استراتژی ارتباط برنامه تجاری و اطلاعات خود آگاهی داشته باشند. (1983PARSONS, ) گئورگی ال پادسونز 6استراتژی ارتباط عمومی را پیشنهاد کرد که چارچوب مدیریت گستردهای را برای هدایت استفاده از تکنولوژی اطلاعات در شرکت ارائه میکند. هریک از 6 استراتژی مختلف، رویکردی را طرحریزی میکند که شرکت میتواند اهداف تکنولوژی اطلاعات و خطمشیها را ایجاد کرده، پروژهها را ارزیابی کند، منابع را تخصیص دهد واستانداردهای عملکرد را تعیین نماید. میزانی که شرکتها بهطور آگاهانه هریک از 6 استراتژی را انتخاب کردهاند، متغیر است. برخی شرکتها هیچ استراتژی مشخصی ندارند. در این شرکتها با استراتژی تصادفی کاربردهای تکنولوژی اطلاعات (IT) معمولاً دربرآوردن نیازهای شرکت کمتر موفق بوده وIT به علت اینکه مدیران ارشد، کاربران و بخش داخلیIS هیچ چارچوب مشترکی را برای عمل ندارند، عملکرد غیرموثری دارند. 6استراتژی پارسونز عبارتند از:
جان روکارت و همکارانش در سال 1977 توسعه روشی را برای تعریف نیازهای اطلاعاتی اجرایی آغاز کردند. نتیجه کارشان روش عوامل موفقیت بحرانی است. این روش بر تکتک مدیران و نیازهای اطلاعاتی فعلی آنها تمرکز میکند. روش عوامل موفقیت بحرانی میتواند برای کمک به شرکتها در شناسایی سیستمهای اطلاعاتیای که آنها نیاز دارند مورد استفاده قرار گیرد.برای هر مدیر اجرایی، عوامل موفقیت بحرانی تعدادی زمینههای راهنما در مورد کار است که این زمینهها باید بهمنظور رشد و پیشرفت سازمان بهدرستی حرکت کنند. معمولاً کمتر از 10 مورد از این عوامل هستند که هر مدیر اجرایی باید در نظر بگیرد. بهعلاوه آنها خیلی وابسته به زمان هستند. زمینههای کلیدی باید توجه و دقت یکسانی را از جانب مدیر اجرایی دریافت کنند، در عین حال تحقیق CENTER FOR INFORMATION SYSTEMS RESEARCH(CISR ) دریافت که بیشتر مدیران بهطور آشکار این عوامل بحرانی را شناسایی کردهاند.
روکارت دریافت که چهار منبع برای شناسایی این عوامل وجود دارد. منبع اول صنعتی است که کسبوکار در آن است. هر صنعتی عوامل موفقیت بحرانی دارد که با هر شرکت در آن صنعت مرتبط است. منبع دوم خود شرکت است و موقعیت آن در داخل صنعت اعمال و کارهای شرکتهای بزرگ و مسلط در یک صنعت به احتمال زیاد یک یا چند عوامل موفقیت بحرانی را برای شرکتهای کوچک در آن صنعت فراهم خواهدکرد. بهعلاوه چندین شرکت ممکن است همان عوامل را داشته اما در همان زمان اولویتهای مختلفی برای آن عوامل داشته باشند. منبع سوم عوامل موفقیت بحرانی محیط است، از قبیل رویههای مصرفی، اقتصاد، عوامل سیاسی کشور (یا کشورهایی) که شرکت در آن فعالیت میکند. منبع چهارم عوامل سازمانی زودگذر است - یعنی زمینههایی از فعالیت شرکت که بهطور عادی به آنها توجه نمیشود. در حالی که باید به آنها توجه کرد.
علاوه بر این چهار منبع، روکارت دو عامل موفقیت بحرانی را پیدا کرد. یکی را نظارت(MONITORING) نام گذاشت - یعنی حفظ عملیات درحال انجام - دومی را ساختن(BUILDING) نام گذاشت - یعنی پیگیری پیشرفت برنامهها برای تغییر که بهوسیله مدیراجرایی آغاز شده بود. روکارت به عوامل موفقیت بحرانی از سازمانی به سازمانی و از دوره زمانی به دوره زمانی و از مدیری به مدیر دیگر متفاوت نگاه میکند.
متدولوژی دیگری که برای برنامهریزی وجود دارد، برنامهریزی سیستمهای تجاری(BUSINESS SYSTEMS PLANNING =BSP) است که بهوسیله شرکتIBM بهوجود آمده است. این رویکرد معروفترین رویکرد برنامهریزی است. فلسفه اصلی سیستمهای تجاری این است که داده یک منبع شرکت است. به همین دلیل باید از یک نقطهنظر کلی سازمانی اداره شود، بهطوری که بتواند بهترین خدمت را به اهداف سازمان کرده و از فعالیتهای تصمیمگیری آن حمایت کند.« دادههای موسسه» واژه مورد استفاده برای مجموعه کاملی از دادههای شرکت است. در عمل این واژه برای آن دسته از دادههای شرکت استفاده میشود که امکان کامپیوتری شدن دارند. همانطور که سیستمهای اداری توسعه مییابند مقدار بیشتری از دادههای یک سازمان مبتنی بر کامپیوتر خواهدشد. تعریف این حجم وسیع از دادهها کار بسیار مشکلی است بهطوری که سازمانهای زیادی تلاشی در این مورد انجام نمیدهند. اگرچه سازمانهایی که تلاش کردهاند تا دادههای موسسه را تعریف کنند اغلب از سیستمهای تجاری مربوط به شرکتIBM استفاده کردهاند.
هدف سیستمهای تجاری این است که یک معماری ثابت اطلاعات را کشف کند که همه فرایندهای تجاری را پشتیبانی کند. هنگامی که نیازهای دادهای اصلی یک فرایند تجاری (مانند خرید) مشخص شدند تا زمانی که فرایند بدون تغییر باقی بماند، چارچوب اطلاعات نیز ثابت خواهدماند.
همچنین برنامهریزی سیستمهای تجاری از این چارچوب اطلاعات بهعنوان مبنایی برای برنامهریزی سیستمهای اطلاعاتی آینده استفاده میکند.
مدل مراحل رشد وظیفه تکنولوژی اطلاعات در یک سازمان (شکل 2) میتواند بهعنوان چارچوبی برای ارزیابی ویژگی سیستمهای اطلاعاتی (INFORMATION SYSTEMS = IS) در سازمان بهکار رود. (1979(NOLAN تاکید اصلی نولان بر این است که بخشIS در یک شرکت از میان شش مرحله توسعه عبور میکند. همانطور که سازمان از بین شش مرحله رشد میکند، توانایی سیستمهای آنها، روشهایی برای کنترل آنها و درک آنها جامعتر و پیشرفتهتر میشوند. پیشرفت تا مرحله بلوغ به شرکت امکان میدهد که برای حفظ وظیفه سیستمهای اطلاعاتی کمتر تلاش کند و کوشش خود را بیشتر بر استفاده از تکنولوژی اطلاعات برای تامین مزیتهای عملیاتی و استراتژیک متمرکز سازد. (Ward،2002، P:10)
چارچوب دیگری برای حمایت از برنامهریزی سیستمها مبتنی بر برخی تکنیکهای سنتی برنامهریزی پروتفولیو و تحلیل سرمایهگذاری است. (DAVID NORTON) دیوید نورتون، مدیر نولان و همکارانش رویکردی را که در شرکت استفاده شد برای کمک به مشتریان در تعیین استراتژی سرمایهگذاری آنها برای سیستمهای اطلاعاتی شرح میدهد. نورتون انتظار داشت که چهار نوع عمده از کاربردهای سیستم اطلاعاتی در دهه 90 مورد استفاده قرار گیرد:
هزینههایی برای تامین یک زیربنای فنی اساسی برای استفاده و توسعه این کاربردها انجام خواهد شد. شبکههای ارتباط از راه دور، استانداردهای پایگاه داده و نرمافزارهای دیگر سیستم نمونههای اصلی هستند. بهمنظور ایجاد چارچوبی برای استراتژی سرمایهگذاری یک جدول دو بعدی تنظیم میشود (به گفته نورتون) که چهار نوع سیستم و زیر ساخت در ستونها و در سطرها اجزاء عملکردی اصلی تجارت مانند تحقیق و توسعه، تولید، بازاریابی و سایر وظایف و امور خدماتی و حمایتی قرار میگیرند.(شکل 3)
نورتون نشان داد که تفاوتهای زیادی در روشهایی که شرکتها در سیستمهای اطلاعاتی سرمایهگذاری میکنند وجود دارد. نورتون میگوید که انجام چنین تجزیه و تحلیلی به اقامه دلیل یا دلایل کافی و صحیح برای استفاده از تکنولوژی، کمک میکند. این موضوع به مدیران امکان میدهد که از دور به جایی که در حال حاضر سرمایهگذاری شده بنگرند و سپس تصمیم بگیرند که بهمنظور همسوکردن سرمایهگذاری سیستمهای اطلاعاتی با استراتژی تجاری باید در کجا قرار بگیرند.
مدل چهار مرحله ای برنامه ریزی فناوری اطلاعات، زیر ساخت توسعه سبد سیستمهای اطلاعاتی سازمان است که به نحو مناسبی با استراتژیهای سازمانی، همسو شده و توان ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان را دارد.
به زعم «جان زکمن» نظریه پرداز عرصه معماری سازمانی: «ضرورت تغییر به روز بودن کیفیت گرایی و شتاب تغییرات شرایطی را فراهم آورده که ما را مجبور به روی آوردن به سوی معماری سازمانی می کند. در قرن 21 معماری عامل تعیین کننده در موفقیت یا شکست بقا و یا فنای سازمانهاست. (ZACHMAN 1997)
درسال 1996 قانونی در کنگره آمریکا به تصویب رسید که به قانون کلینگر-کوهن معروف شد. مطابق این قانون، همه وزارتخانه ها و سازمانهای فدرال آمریکا ملزم شدند معماریIT خود را تنظیم نمایند. مسئولیت تدوین، اصلاح و اجرای معماری IT یکپارچه در هر سازمان مطابق این قانون بر عهده مدیر ارشد اطلاعاتی (CIO) آن سازمان قرار گرفت. قانون کلینگر- کوهن، معماری IT را چنین تعریف می کرد: « یک چارچوب یکپارچه برای ارتقاء یا نگهداری فناوری موجود و کسب فناوری اطلاعاتی جدید برای نیل به اهداف راهبردی سازمان و مدیریت منابع آن ».
بدنبال تصویب قانون کلینگر کوهن، که مهمترین سند قانونی در مورد الزام تنظیم معماری اطلاعاتی در سازمان های دولتی آمریکاست، سازمان مدیریت و بودجه ریزی آمریکا (OMB) نیز رهنمودی که در سال 1996 منتشر ساخت، بر لزوم هماهنگی طرح ها و هزینه های انجام شده توسط مؤسسات فدرال آمریکا، از جمله وزارتخانه ها، سازمانها، نیروهای نظامی و دانشگاه هایی که از بودجه دولتی استفاده می کنند، پروژه هایی را برای تنظیم و تدوین معماری اطلاعاتی خود به انجام رسانده اند.
اما به طور مشخص مزایا و منافع ناظر بر رویکرد معماری سازمانی را می توان در دو دسته کلی گروه بندی کرد. (1) منافع عام مترتب بر کسب و کار سازمان (2) منافع مترتب بر بخش فناوری اطلاعات و سیستم های اطلاعاتی و منابع فناوری اطلاعات پشتیبان کسب و کار.
نیروهای پیشران نهفته در معماری سازمانی کدامند؟
برای سهولت جامع نگری در شناخت حوزه عمل فناوری اطلاعات و بازآفرینی سازمان مبتنی بر فناوری اطلاعات رویکرد معماری سازمانی عمدتاً از مدل هرم معماری فناوری اطلاعات ارائه شده توسط موسسه ملی استانداردهای فناوری آمریکا تبعیت می کند.
شکل شماره4 نشانگر لایه های مختلف برنامه ریزی و استقرار فناوری اطلاعات در یک سازمان است که از آن به عنوان هرم معماری اطلاعات سازمان و یا به اختصار معماری سازمانی نام برده می شود.
همان طور که مشاهده می شود برای معماری سازمانی مبتنی بر فناوری اطلاعات رویکردی لایه ای به کار گرفته شده است که از پایین به بالای هرم هر لایه بستر و محمل لایه بالادستی خود است و ازطرفی برنامهریزی برای پیاده ســازی آن از بالا به پایین صورت می گیرد. همچنین این هرم نشانگر آن است که معماری سازمان برمبنای فناوری اطلاعات مستلزم مشارکت تمامی سطوح استراتژیک میانی و عملیاتی سازمان در فرایند معماری است که این خط سیر در هرم مشهود است یعنی از سطوح بالا به پایین ماهیت استراتژیک به عملیاتی نزدیک می شود و این بدان جهت است که این فناوری تمام سطوح سازمانی را متأثر ساخته و در تصمیم گیریهای تمامی این سطوح حضور دارد.
در واقع امروزه اطلاعات به عنوان منبعی استراتژیک به موازات سایر منابع سازمانی (منابع مالی نیروی انسانی تجهیزات و تکنولوژی) شناخته می شود. از این رو فناوریهای مربوط به تهیه و به کارگیری اطلاعات نیز اهمیتی استراتژیک برای سازمانها یافته است.
حال برای شناخت بهتر رویکرد معماری سازمانی بهتر است هرم معماری سازمانی را با دقت بیشتــــری بنگریم. لذا از بالا به پایین لایه هــــای مختلف آن را به اجمال بررسی می کنیم.
فرآیند معماری شامل سه فاز اصلی برنامه ریزی راهبردی فناوری اطلاعات، برنامه ریزی معماری سازمانی، و است.
یک برنامه سیستم اطلاعاتی جامع برای توسعه و استفاده موفقیتآمیز سیستمهای اطلاعاتی در سازمانها ضروری و حیاتی است. برنامه ریزی راهبردی و کلان تکنولوژیک از هرز رفتن سرمایه گذاریهای مستمری که به ناگزیر طی سالیان متمادی در زمینه تکنولوژی اطلاعات انجام می شود جلوگیری کرده و این سرمایه گذاریها را بصورت هدفمند در جهت برنامه های کلان و راهبردی سازمان به کار می گیرد. برای این مهم فرایند برنامهریزی سیستم اطلاعاتی باید بخش کاملی از تلاشهای برنامهریزی کلی سازمانی باشد.
در این مقاله، تعدادی از مشهورترین رویکردها برای برنامهریزی سیستم اطلاعاتی در سطح استراتژیک شرح داده شد. هیچ روش منفردی بهترین روش نیست و هیچکدام متداولترین روش مورد استفاده در تجارت نیست. در واقع بسیاری از شرکتها از ترکیبی از این رویکردها بهره میبرند به علت اینکه آنها با جنبههای مختلفی از برنامهریزی سروکار دارند.رویکرد معماری سازمانی نگره جدیدی است که در آن کلیه فعالیتها و فناوریهای پشتیبان آن به صورت هرمی سلسله مراتبی و در لایه های کسب و کار اطلاعات سیستم های کاربردی و زیرساختها تدوین می شود. این رویکرد بسیار فراتر از متدولوژی های ایجاد سیستم های اطلاعاتی عمل کرده و دامنه آن کل منابع اطلاعاتی و فرایندهای کسب و کار سازمان را دربرمی گیرد. این رویکرد بیشتر در سازمانهای بزرگ و دارای سیستم های موروثی کاربردیافته که در آن سعی بر ساماندهی کلیه منابع اطلاعاتی سازمان همراستا با استراتژی ها و اهداف کلان تجاری بنگاه است. اهمیت کاربریهای فناوری اطلاعات در عصر جدید و قابلیتها و مزایای معماری سازمانی چشم انداز گسترده تر و فراگیری بیشتر این رویکرد را نوید می دهد.
1- چاروسه، امین. "برنامه ریزی استراتژیک فناوری اطلاعات"
2- کورال ، شیلا . “ برنامه ریزی استراتژیک برای خدمات کتابخانه ای و اطلاعاتی . ” ترجمه مجید امیدوار . تهران : مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران ، 1380.
3- Ward John, Peppark Joe. " Strategic Planning for Information Systems." Third Edition. Joun Wiley & Sons, LTD, 2002
4- Stueart , Robert D. “ Library and Information Center management .”fifth edition . Endewood , Colorado : Libraries Unlimited ;INC ,1998
5- FEDERAL CHIEF INFORMATION OFFICER (CIO) COUNCIL, FEDERAL ENTERPRISE ARCHITECTURE, VERSIONAL, FEBRUARY 2001.
6- PERKS, CORL. & BEVERIDGE, TONY, “GUIDE TO ENTERPRISE IT ARCHITECTURE”, NEW YORK: SPRINGER INC, 2003
7- NOLAN, R.L. 1979 "MANAGING THE CRISIS IN DATA PROCESSING." HARVARD BUSINESS REVIEW 57 (MARCH - APRIL), 115-126
8- JOHN ZACHMAN, ENTERPRISE ARCHITECTURE: THE ISSUE OF CENTURY - 1997, www.zifa.com
9- PARSONS, GREGORY L.1983. "FITTING INFORMATION SYSTEMS TECHNOLOGY TO THE CORPORATE NEEDS: THE LINKING STRATEGY." HARVARD BUSINESS SCHOOL CASE NOTE.