12 اعتقاد رهبران بزرگ
چه چیزی باعث مهارت یک مدیر شده و او را پرآوازه میکند؟ من برای پیدا کردن جواب این سوال تحقیقات زیادی انجام دادهام که به زودی در قالب کتابی تحت عنوان «مدیر خوب، مدیر بد» منتشر خواهد شد.
همیشه تلاش کردهام نوشتههایم بر پایه شواهد و مدارک باشد و به همین خاطر از پند و اندرز دادن که به اثربخشی آن مطمئن نیستم، پرهیز میکنم. سعی من بر این بوده که از رفتارها و تکنیکهایی که ریشه در تحقیقات اصولی و اساسی دارد، پیروی کنم. همیشه تصورم این بود که هر فردی میتواند با الگو گرفتن از رفتارها و تکنیکهای مدیران خوب و پرهیز از خطاهای مدیران بد و ناکارآمد به فردی موفق در مدیریت و ریاست دیگران تبدیل شود، اما تدریجا به این نتیجه رسیدم که اگر فردی دارای انسجام فکری مشخصی نباشد، پیروی یک فرد از رفتارها و تکنیکهای آموزشی دنیا نمیتواند او را به یک رییس موفق و بامهارت تبدیل کند.
شرکت شما کالایی را تولید کرده که به نظر شما بازار موفقی خواهد داشت. هزینه هنگفتی صرف تحقیق و توسعه، ارزیابی رقابتی و تبلیغات شده است، اما یک نکته کلیدی وجود دارد که ممکن است از چشم شما دور مانده باشد. چه قیمتی برای این کالا در نظر خواهید گرفت؟
جاگموهان راجو و جان ژانگ پروفسورهای دانشگاه پنسیلوانیا معتقدند که اغلب شرکتها به اندازه کافی به امر قیمتگذاری توجه نمیکنند. این دو در کتاب تازه شان به نام «قیمتگذاری هوشمندانه» در مورد اینکه چگونه قیمتگذاری خلاقانه میتواند سود دهی را به حداکثر ممکن برساند، بحث میکنند و نشان میدهند که تشکیلاتی مثل گوگل چگونه از آن بهره میبرد. رونوشتی از مصاحبه با این دو استاد در ذیل میآید:
دکتر حسن گیوریان
چکیده
مدیران و کارکنان سازمانهای دولتی برای انجام امور سازمانی خود، علاوه بر معیارهای سازمانی و قانونی نیاز به مجموعهای از رهنمودهای اخلاقی و ارزشی دارند که آنان را در رفتارها و اَعمال سازمانی یاری دهند و نوعی هماهنگی و وحدت رویه در حرکت به سوی شیوة مطلوب جمعی و عمومی را بر ایشان میسر سازد.
سطح اخلاقی سازمان به قرار گرفتن ارزشهای محوری همچون؛ امانتداری، دوری از تبعیض، صداقت، اعتماد متقابل، عدالت، رعایت حقوق ذینفعان سازمان و لحاظ کردن منفعت ذینفعان درون خطمشیها، برنامهها، اقدامات و تصمیمات گفته میشود.
اقدامات و تصمیمات سازمانی زمانی میتواند اثربخش باشد که شناخت کافی درباره اصول اخلاقی در عرصه سازمان و مدیریت وجود داشته باشد.
سید حسین هویت طلب
سید جعفر زنوزی
چکیده
حقیقت جامعه امروزی این است که اگر انسانها، احساس بهتری نسبت به کاری داشته باشند، موفقیتشان در آن کار بیشتر خواهد بود. سازمانها نیز از این موضوع مستثنی نیستند. زیرا اگر سازمانها اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند، برای ادامه کار انرژی بیشتری میگیرند و احتمال موفقیتشـــــان بیشتر می شود. «گارتنر»، اطمینان سازمانی(BUSINESS CONFIDENCE) را اینگونه تعریف کرده است: «یک مفهوم و فلسفه سازمانی که ازطریق ترکیب و تعامل عواملی چون عملکرد سازمان و موقعیت رقابتی، فرهنگ سازمانی، تمایلات و مقاومتها در مقابل تغییر و توان سرمایه گذاری سازمانی، ایجاد میشود».
احمد عیسیخانی
سید هادی میرقادری
چکیده
مهندسی مجدد به معنی بازاندیشی بنیادین و طراحی مجدد ریشهای فرایندها به منظور دستیابی به بهبود چشمگیر در معیارهای مهم عملکرد از قبیل هزینه، کیفیت، سرعت و خدمت است. این مفهوم توسط مایکل همر در سال 1990 معرفی گردید ومورد استقبال تمامی مدیران در سراسر دنیا قرار گرفت. این رهیافت نوین بهبودهای چشمگیری را در معیارهای عملکردی سازمانها نوید میداد اما در عمل، پیادهسازی آن با مشکلات متعدد روبه رو گردید و حدود 70 درصد پروژههای مهندسی مجدد بدون دستیابی به نتایج مورد انتظار، با شکست مواجه شدند.
این مقاله با بررسی تطبیقی عوامل موفقیت و شکست پروژههای مهندسی مجدد به تدوین و ارایه یک مدل تحلیلی- اجرایی مهندسی مجدد میپردازد.عناصر تشکیل دهنده این مدل عبارتند از: حمایت و تعهد مدیریت ارشد، مدیریت تغییر، چشمانداز وجهتگیری استراتژیک، درک اصول و مفاهیم مهندسی مجدد، مدیریت پروژه، ترکیب تیم مهندسی مجدد، متدولوژی مدون، ، بهرهگیری از فناوری اطلاعات، پیادهسازی و اجرا، و مشارکت کارکنان.
توجه یا بی توجهی به هر یک از عوامل پیش گفته میتواند به موفقیت یا شکست پروژه مهندسی مجدد منجر شود.
مرجان فیاضی
ملیحه میرزاده
چکیده
همه ما هر روز با افراد دشوار سر و کار داریم. گاهی اوقات کافی است در آیینه نگاه کنیم تا یکی از آنها را ببینیم. شما نمیتوانید همیشه از افراد مسئله ساز دوری کنید. شناخت این افراد و چگونگی برخورد با آنها به شما کمک خواهد کرد تا ارتباطات بهتری داشته باشید. این مقاله روشهایی را برای شناخت و برقراری ارتباط با افراد دشوار بیان می کند.
مقدمه
اداره موقعیتهای دشوار، بخشی از زندگی روزانه ماست. همه ما هرروز با افراد دشوار سر و کار داریم و این افراد را می شناسیم. شاید هیچ چیز به اندازه برخورد با این افراد، خسته کننده و ملال آور نباشد. این افراد انرژی ما را تحلیل می برند، احساساتمان را تحریک می کنند، حوصله همه را سر می برند و ما را در حالتی نامطلوب قرار میدهند. این رفتارها در محل کار براحتی می توانند یک محیط شاد را نابود کنند، کارایی را کاهش دهند و روحیه افراد را پایین آورند. هر یک از ما نیز به نوعی در درون خود شخصیت دشواری را پنهان کرده ایم. گاهی اوقات کافی است در آیینه نگاه کنیم تا آن را بهتر ببینیم. برخی از ما میتوانیم این شخصیت را بخوبی مخفی کنیم اما گاهی در موقعیتهای رقابتی و شرایط حاد( مثل رانندگی در ترافیک، انجام یک بازی رقابتی و ...) آن را نشان میدهیم.
مولف/مترجم: مهندس حبیب الله رمضان زاده
منبع: پایگاه مقالات علمی مدیریت
مقدمه: تعریف اضطرار Crisis عبارتست از اتفاقی که بطور معمولی روی می دهد و در محدوده کوچکی برای عده خاصی روی میدهد و باز گرداندن این شرایط به شاریط عادی کار دشواری نیست مانند آتش سوزی یک واحد مسکونی – دزدی و ... . تعریف disaster حادثه یا فاجعه یا بلاء حوادثی که بروز آنها موجب به بار آمدن خسارات تلفات زیادی خواهد شد. (مقیاس وسیع تر) حادثه گویند. بحران نیز عبارت از شرایطی است که در آن با غافلگیری، کمبود اطلاعات، و محدودیت زمان برای تصمیم گیری مواجه می شویم. سپس با بهره گیری از فناوری نوین جهت کاهش تلفات جانی و مالی باشیم.
ادامه مطلب ...مولف/مترجم: حمیدرضا رضوانی
منبع: ماهنامه تدبیر-سال هجدهم-شماره 177
چکیده: این مقاله به چگونگی توسعه موازی مدیریت بحران و مدیریت راهبردی (استراتژیک) میپردازد. شباهتهای زیادی بین این دو حوزه وجود دارد که نشان دهندة ارتباط نزدیک بین آنهاست. تفاوتهای استخراج شده از منابع مختلف نیز فرصتهایی برای برقراری ارتباط بین این دو حوزه ارائه میکند. همچنین بررسی میشود که چگونه قابلیتهای تدافعی - پیشگیرانه مدیریت بحران در گرایش تهاجمی مدیریت راهبردی برای یافتن جایگاه در بازار، تلفیق میشود و یک رویکرد جامع برای مدیریت راهبردی سازمانها ارائه میشود. در ابتدا مروری بر فرایند سنتی مدیریت راهبردی انجام میشود. سپس کمبودهای موجود در این رویکرد مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. شباهتها و تفاوتهای بین رویکردهای مدیریت راهبردی و مدیریت بحران بررسی و فرایند مدیریت بحران در جهت ارائه یک مبنا برای ترکیب این دو رویکرد ارائه میشود. مقاله در قسمت نتیجهگیری الگوی جدیدی از تلفیق این دو رویکرد ارائه میکند که در آن از محدودیتهای مدیریت استراتژیک دور میشود و فعالیتهای مدیریت بحران را در داخل فرایند مدیریت راهبردی قرار میدهد.
فرهنگ مدیریتی همواره کنترل و منطق را تشویق میکند. انرژی یک مدیر، علاوه براینکه صرف اهداف، ساختار سازمان یا افراد میشود، در نهایت برای حل کردن مشکلات مصرف میشود.
سوالی که مدیر میپرسداین است: «چه مشکلاتی برای حل کردن وجود دارند و بهترین شیوه به دست آوردن خواستهها به شیوهای که همه حداکثر بهرهوری را داشته باشند، چیست؟» ازاین دیدگاه، رهبری به سادگی یک تلاش عملی برای هدایت کردن تلاشها است و برای اینکه یک رهبر بتواند کارهایش را انجام دهد، مدیر باید اطمینان حاصل کند که افراد مختلف سازمان در هر رده شغلی که هستند، کارهایشان را به خوبی انجام میدهند. با این شیوه، رسیدن به نتیجه تنها نیازمند سخت کوشی و تلاش فراوان است.