چکیده: تحولات فناوری در یک کشور و نیز میزان کارآیی شرکتهای درگیر رقابت در عرصة تجارت بین المللی کالاها و خدمات صرفاً بستگی به عملکرد بخش تحقیق و توسعة آنها ندارد بلکه به نحوة مدیریت و سازماندهی منابع موجود در سطح شرکتی و ملی بستگی دارد. نظام ملی مدیریت نوآوری نظامی است که در آن بخش خصوصی و دولتی, دانشگاه ها و مراکز علمی و همچنین مؤسسات دولتی برای نیل به هدف یکسانی که همانا تولید علم و فناوری بومی میباشد با یکدیگر به تعامل میپردازند یا بعبارت دیگر مجموعه ای از نهادهای مجزا است که بصورت انفرادی یا مشترک در امر توسعه و گسترش فناوریهای جدید فعالیت میکنند و چارچوبی را فراهم میکنند که دولتها در آن چارچوب بتوانند در زمینة فرآیند نوآوری سیاستگذاری نموده و آنها را بمورد اجرا بگذارند. ماهیت چنین تعاملی که اهدافی چون ابداع, حمایت, تأمین مالی و یا نظارت بر علوم و فناوریهای جدید را دنبال میکند میتواند فنی, تجاری, حقوقی, اجتماعی و مالی باشد. هدف این مقاله ارائة تعریفی از نظام ملی مدیریت نوآوری و معرفی مجمل مدلهای مختلف آن جهت ارتقای شاخصهای نوآوری و افزایش ظرفیت تولید فناوریهای نو در کشور میباشد.
مقدمه
طی سه دهة گذشته کشورها با این باور که تحقیق و توسعه (R&D) تأثیری مثبت بر رشد اقتصادی خواهد داشت منابع معتنابهی را به بخش تحقیق و توسعة ملی خود اختصاص داده اند. در سالهای اخیر تئوریهای مطرح شده در زمینة رشد اقتصادی رابطة فرضی میان سرمایه گذاری در بخش علوم و فناوری (S&T) و رشد اقتصادی را ثابت نموده است. پاول رومر معتقد است: کشف و نوآوری لایه های زیرین و بنیادین یک چرخة تجاری را تشکیل میدهد. این فرآیندی است که ارتقای استانداردهای زندگی در بلند مدت را رقم میزند. اگر بتوان چنین فرآیندی را به تصویر کشید میتوان دید که رشد اقتصادی در آن بصورت منحنی است که در بلند مدت سیر صعودی داشته و چرخة تجاری در اطراف این منحنی در حال نوسان است. آنچه که میزان صعود و پیشرفت ما را در بلند مدت تعیین میکند همانا شیب این منحنی است نه نوسانات اطراف آن.
در ابتدای امر, نظریه هایی که در طرفداری از ارتقای بخش علوم و فناوری مطرح می شدند, نوآوری را یک مدل خطی تصور میکردند که در آن سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه در نهایت منجر به ایجاد ثروت و بهبود وضعیت جامعه میشد. در این مدل خطی مراحل واسطه ای هم وجود داشت که در آنها فناوری های جدید در بخش تحقیق و توسعه ابداع و پس از صنعتی شدن وارد بازار میشدند اما در چنین مدلی فرض بر این بود که با توسعة منابع مورد نیاز بخش تحقیق و توسعه میتوان نتایج رضایتبخشی در انتهای زنجیرة ارزش کسب نمود و با گسترش منابع تحقیق و توسعه نتیجة دو چندان حاصل میشود. اما فرضیاتی که امروزه در این باره مطرح میشوند نگرشی وسیعتر نسبت به فرآیند نوآوری داشته و بخش تحقیق و توسعه را فقط یکی از چند ورودی فرآیند ایجاد ثروت و بهبود وضعیت جامعه میدانند. به اعتقاد نیاسی نظام ملی مدیریت نوآوری نظامی است که در آن بخش خصوصی و دولتی, دانشگاه ها و مراکز علمی و همچنین مؤسسات دولتی برای نیل به هدف یکسانی که همانا تولید علم و فناوری بومی میباشد با یکدیگر به تعامل میپردازند. ماهیت چنین تعاملی که اهدافی چون ابداع, حمایت, تأمین مالی و یا نظارت بر علوم و فناوریهای جدید را دنبال میکند میتواند فنی, تجاری, حقوقی, اجتماعی و مالی باشد. فریمن تأکید دارد که نباید چنین تصور شود که نوآوری فرآیندی خطی است که تقاضا یا فناوری نیرو های پیش رانندة آن را تشکیل میدهند بلکه این شبکة پیچیده ای از تعاملات میان کاربران فناوری در کنار تحولات بوجود آمده در عرصة علوم و فناوری است که نوآوری را در مسیر خود به جلو می راند. هدف این مقاله ارائة تعریفی مجمل از نظام ملی مدیریت نوآوری و معرفی مدلهای مختلف آن جهت ارتقای شاخصهای نوآوری و افزایش ظرفیت تولید فناوریهای نو در کشور میباشد.
تعریف نظام ملی مدیریت نوآوری و اهداف و اولویتهای آن
بطور کلی نظام ملی مدیرت نوآوری را میتوان مجموعه یا شبکه ای از سازمانهای خصوصی و دولتی دانست که در کشور با یکدیگر در تعامل بوده و هدف آنها تأمین و توسعة علوم و فناوری بومی در داخل مرزهای آن کشور میباشد.
برای نظام ملی مدیریت نوآوری تعاریف متعددی ارائه شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
• مجموعه ای از نهادهای موجود در بخش دولتی و خصوصی که فعالیتها و تعاملات آنها باعث گزینش, انتقال, تغییر و گسترش و اشاعة فناوریهای جدید میشود (فریمن ).
• عناصر و روابطی که با هدف تولید, گسترش و اشاعه و همچنین بکارگیری دانشی جدید و مقرون بصرفه با یکدیگر در تعامل هستند و در داخل مرزهای یک کشور قرار گرفته اند و یا ریشه در آن کشور دارند (لوندوال ).
• مجموعه ای از نهادهایی که تعاملات آنها عملکرد شرکتهای ملی در زمینة نوآوری را تعیین میکند (نلسون ).
• نهادهای ملی, ساختارهای تشویقی و کارآیی آنها که میزان و جهت گیری یادگیری فناوری (و یا حجم و ماهیت تغییرات علوم و فناوری) در یک کشور را تعیین میکنند (پتل و پویت ).
• مجموعه ای از نهادهای مجزا که بصورت انفرادی یا مشترک در امر توسعه و گسترش فناوریهای جدید فعالیت میکنند و چارچوبی را فراهم میکنند که دولتها در آن چارچوب بتوانند در زمینة فرآیند نوآوری سیاستگذاری نموده و آنها را بمورد اجرا بگذارند (متکف ).
اهداف و اولویتهای نظام ملی مدیریت نوآوری را میتوان بشرح زیر تبیین نمود:
• ارتقای رقابت پذیری کشور
• ارتقا و بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی
• تضمین محیط زیست پایدار
• توسعة منابع انسانی
• توسعة اجتماعی از با استفاده از ابزارهای انتقال فناوری
اجزای نظام ملی مدیریت نوآوری
هر نظامی دارای اجزاء مشخص می باشد که شناخت هریک از آنها و ارتباطات فی مابین آن می تواند در طراحی نظام ملی مدیریت نوآوری و افزایش کارآیی آن موثر باشد، لذا در این بخش اجزاء نظام ملی نوآوری که در کشورهای مختلف مشترک می باشد، معرفی می گردد. نظام ملی مدیریت نوآوری را می توان به عنوان یک نظام مدیریتی ، شامل بدنه اصلی ، عناصر ساختاری و محیط پیرامونی ( خارجی ) به صورت زیر در نظر گرفت :
• بدنه اصلی :
بنگاههای اقتصادی ( صنایع ) ، دانشگاهها ، پارکها و انکوباتورهای علم و فناوری ، مراکز پژوهشی ، سازمانهای دولتی ، نهادهای مالی
• عناصر ساختاری :
بازار رقابتی ، پژوهش ، زیر ساخت های نوآوری ، مشارکت و همکاری ، دسترسی به اطلاعات .
• محیط پیرامونی ( خارجی ) :
نظام مدیریتی کشور ، فرهنگ نوآوری ، سیاستها و برنامه های دولت ، مکانیزم¬های عملیاتی ( قوانین و مقررات، انتشار تکنولوژی، مالکیت معنوی، سرمایه های ریسک پذیر ، نظام تعلیم و تربیت و0 0 0
شاخصهای علوم و فناوری
بسیاری از کشورها سیاستهای اصلی مربوط به علوم و فناوری خود را مورد بازبینی قرار داده اند و یا سرگرم این کار میباشند. این کشورها در صددند تا چارچوبی تحلیلی برای رفع نیازهای خود تدوین نمایند. مسائل اصلی که سیاستگذاران علوم و فناوری با آن مواجه هستند این است که میزان بهینة سرمایه گذاری مالی و انسانی در بخش علوم و فناوری که باعث حفظ رقابت پذیری اقتصادی و ارتقای کیفیت زندگی درکشورها میشود چیست؟ توزیع مناسب منابع مورد نیاز بخشهای سه گانة علوم و فناوری یعنی دولت, صنعت و دانشگاه ها چگونه باید باشد و شاخصهای این سه بخش کدامند؟ توزیع مناسب منابع علوم و فناوری میان بخشهای تحقیق محض, تحقیق کاربردی, توسعه, فراگیری و گسترش فناوری و نیز منابع انسانی بخش علوم و فناوری چگونه باید باشد؟ و نهایتاً چگونه باید هزینه فایدة سیاستگذاریهای مربوط به علوم و فناوری را بدون آنکه باعث دلسردی و یا بی اعتمادی اشخاص ذینفع و دولت شود برای آنها تبیین و تشریح شود.
بکارگیری شاخصهای علوم و فناوری و نیز اینکه کدام شاخص را باید مورد استفاده قرار داد یکی از مسائل مهمی است که مسئولین با آن مواجه هستند. شاخصهای مذکور نه تنها به سیاستگذاران در امر تصمیم گیری کمک میکنند بلکه دولت و پرداخت کنندگان مالیات که در نهایت حامیان اصلی برنامه های علوم و فناوری هستند را در جریان امور میگذارند. شواهد و مدارک زیادی وجود دارد که نشان میدهد زمانیکه در بخش علوم و فناوری مشکلی بوجود می آید این بخش عمومی است که پیشتر و بهتر ازسایرین از امور مطلع میشود ( بعنوان مثال دفع زباله های هسته ای, سوراخ شدن لایه های اوزن و یا آلایندگی صنایع نفت و گاز).
کشورها لازم است تا توانایی مدیریت سرمایه گذاری در زمینة نوآوری را بگونه ای ارتقاء دهند که منطبق و متناسب با اهداف کلی سیاستهای آنها باشد. بنابراین لازم است تا توانایی خود در زمینة سیاستگذاری و نیز تحلیلهای کمی را ارتقا داده تا بدین ترتیب از فعالیتهای بخش علوم و تحقیقات بخوبی مطلع شده و منابع را بدرستی به بخشهای مختلف آن اختصاص دهند.
در بخش عمومی شاخصهای علوم و فناوری دارای چندین وظیفه میباشند. ون استین وظایف مذکور را چنین بر میشمرد:
• نظارت و هشدار: تبیین و نمایش تحولات و نیز معرفی روند های موجود در بخش علوم و فناوری و فضایی که بخش مذکور در آن قرار گرفته است,
• مسئولیت پذیری, ارزیابی و تخصیص منابع: تعیین و توجیه بودجه های بخش علوم و فناوری و نشان دادن عملکرد بخش علوم و فناوری در مقایسه با اهداف تعیین شده توسط سیاستگذاران و برنامه ریزان,
• مشروعیت بخشیدن و حمایت از سیاستهای موجود,
• اطلاع رسانی: ارایة اطلاعات برای جلوگیری از بروز هرگونه پیش داوری و تصورات غلط از عملکرد بخش علوم و فناوری.
دولتهای مرکزی و محلی میبایست مجموعه ای از شاخصها را تدوین و تعیین نمایند تا بدین ترتیب بتوانند پیشرفت برنامه های علوم و فناوری (S&T) خود را کمّی کرده و هرچه بیشتر برنامه های مذکور را برای مالیات دهندگان شفاف نمایند.
چارچوب مدیریت نوآوری
مطالعات انجام شده توسط مؤسسات تحقیقاتی, سازمانهای بین المللی و نیز صاحبنظران ثابت میکند که عاملی که توانایی صنایع یک کشور در فتح بازارهای جدید, ابداع محصولات و خدمات جدید و در نتیجه بهره مندی از قیمتهای بالا در بازارهای داخلی و بین المللی را تضمین میکند همانا میزان پیشرفت آن کشور در عرصة علوم و فناوری است. با علم به این مسئله, بسیاری از کشورهایی که قابلیت رقابت پذیری را در خود ارتقاء داده بودند توانستند مشاغلی آنهم با درآمدهای بالا را برای شهروندان خود ایجاد کنند.
همواره میان دانشگاه ها, سازمانهای تحقیقاتی و شرکتهای حمایت کننده و در عین حال رقیب که خروجی های تولید و پیشرفت علوم و فناوری را در اختیار دارند و باعث ایجاد تحولات میشوند از یکسو و نیز نهادهای مالی خصوصی و دولتی که از اجزاء جدایی ناپذیر نظام ملی مدیریت نوآوری محسوب شده و منابع مورد نیاز دستة اول را تأمین میکند از سوی دیگر میبایست رابطه ای تنگاتنگ وجود داشته باشد که این امر خود دلالت بر غیر خطی بودن مدل نوآوری دارد.
با درنظر گرفتن جنبه های مختلف نظامهای مدیریت نوآوری, میتوان طرح کلی چارچوبهای جدید مدیریت نوآوری که با هدف تبیین و شناسایی خلاء ها و چالشهای موجود و نیز ارتقای رقابت پذیری ملی تدوین شده است را طراحی نمود. همانطور که در شکل یک مشاهده میشود دو ورودی اصلی چهارچوب پیشنهادی بازیگران نوآوری و فعالیتهای نوآوری میباشد. بازیگران نوآوری عبارتند از صنعت, دولت, نهادهای آموزشی, نهادهای تحقیقاتی و نهادهای مالی. فعالیتهای نوآوری نیز شامل تحقیق و توسعه, توسعة منابع انسانی و نیز توسعة کسب و کار است که توسط بازیگران نوآوری دنبال میشود.
شکل یک- چارچوب مدیریت نوآوری...
شکلهای دو و سه مدل ساده ای از یک نظام ملی مدیریت نوآوری را نشان میدهد. هدف از نشان دادن این شکل تشریح کلیة عناصر و اجزای تشکیل دهندة نظام مذکور و نیز روابط میان آنها نیست بلکه هدف نشان دادن رابطة کلی میان اجزای یک نظام ملی مدیریت نوآوری است. شاید در تئوری بتوان میزان سرمایه گذاری انجام شده در زمینة دانش را با بررسی هریک از عناصر نظام و نیز جریان دانش و فناوری میان آنها ارزیابی کرد اما در عمل برای درک بهتر لازم است تا برخی از روابط جزئی تر از شکل حذف شود. برای درک بهتر روابط میان اجزا, جریان سرمایه گذاری مالی و جریان دانش در دو شکل مجزا ولی یکسان نمایش داده شده است.
شکل دو- مدل نظام ملی مدیریت نوآوری
(جریان مالی)
شکل سه- مدل نظام ملی مدیریت نوآوری
(جریان دانش شامل دانش و فناوری بکار رفته در کالاها و خدمات)
ویژگیهای یک نظام ملی مدیریت نوآوری را میتوان چنین تشریح نمود:
• شرکتهای بخش خصوصی و دولتی که فعالیتها و تعاملات میان آنها باعث گزینش, انتقال (واردات), تغییر و گسترش و اشاعة فناوریهای جدید میشود,
• در یک نظام ملی مدیرت نوآوری روابط (رسمی و غیررسمی) میان نهاد ها وجود دارد,
• در یک نظام ملی مدیریت نوآوری جریان منابع فکری میان نهادها دیده میشود (جریان دانش),
• یادگیری و آموزش یکی از منابع اصلی اقتصادی در یک نظام ملی مدیریت نوآوری محسوب شده که عوامل و موقعیت جغرافیایی در کیفیت و کمیت آن نقش بازی میکنند.
نهادها ارکان اصلی تجزیه و تحلیل نظامهای ملی مدیریت نوآوری محسوب میشوند. چارلز ادکوست در مقدمة کتاب خود در بارة تجزیه و تحلیل نوآوری متذکر میشود که در تمامی مدلهای نظام ملی مدیریت نوآوری بر نقش نهادها تأکید شده است:
در فرآیند نوآوری, نهادها از کمال اهمیت برخوردار میباشند. شاید بتوان بگفت که یکی از نقات قوت نظامهای مدیریت نوآوری در این است که نهادها در تمامی مدلها نقشی محوری دارند.
بنابراین, در تجزیه و تحلیل نظامهای ملی مدیریت نوآوری ضروری است که جریان تولید و انتقال دانش میان نهادهای دولتی و خصوصی مورد ارزیابی قرار گیرد و در صورت نیاز شاخصهایی متناسب با این کار تدوین شود. اگرچه مسلماً نوآوری صرفاً در بخش خصوصی رخ نمیدهد اما تاکنون هیچ روشی برای ارزیابی و کمّی سازی نوآوری در بخش دولتی ارائه نشده است.
درگزارشات سازمان توسعة همکاریهای اقتصادی (OECD ) به ایجاد روابط جدید در سیاستهای فناوری دولت اشاره شده است. سیاست های دولتها در گذشته منحصراً بر نقاط ضعف بازار متمرکز بوده است اما بررسیهای انجام شده بر روی نظام های ملی مدیریت نوآوری امکان بررسی نقصان های سیستماتیک را فراهم میکند. تجزیه و تحلیل نظامهای ملی مدیریت نوآوری به سیاستگذاران این امکان را میدهد تا موفقیت ها و شکستها؛ نقاط حساس و ظرفیتها را مورد شناسایی قرار دهند.
سیر تحول نوآوری
سیر تکامل موضوع نوآوری را می توان در 5 موج خلاصه نمود که در زیر به آن اشاره شده است.
موج اول : دیدگاه شومپیتر
شومپتر، نوآوری را معرفی یک ترکیب جدید از عوامل تولید و حالت های مختلف یک نظام یا به عبارتی یافتن یک تابع تولید جدید می داند. عوامل این نظام ، شناخت یک محصول جدید ، یافتن یک فرایند تولیدی جدید ، دستیابی به بازار جدید ، بکارگیری منابع جدید و نهایتا" طراحی یک سازمان جدید می باشد.
موج دوم : نوآوری تکنولوژیک
نوآوری تکنولوژیکی بین سالهای 1960 - 1950 مطرح شده است و دانشمندان و متفکرین مختلفی در این زمینه اظهار نظر نموده اند که به دو موضوع تولید و فرآیند نوآورانه توجه بیشتری داشته اند . در این مرحله ابداع و اختراع به مرحله تجاری سازی منجر شده و تاثیر بسزایی در رشد اقتصادی کشورها داشته است ، پس از این مرحله به نوآوری سیستماتیک و فرآیند گرایی توجه بیشتری شده است . به گونه ای که دیوید و نورث در سال 1971، ادعا می کنند که تغییرات سیستماتیک و رشد اقتصادی امریکا، از این مرحله شروع می شود .
شکل چهار- نمودار نوآوری تکنولوژیک
موج سوم : نوآوری صنعتی
نگرش نوآوری صنعتی توسط فریمن بین سالهای 1980 - 1970 مطرح گردید. مشخصات این نگرش انجام تحقیقات پایه ، اختراع ، توسعه و نوآوری می باشد . فریمن از جمله ویژگیهای نوآوری در این دوره را، فزاینده بودن آن اعلام می دارد که این موضوع به دلیل امکانات تولید بهتر در دوران صنعتی ، فرصتهای بیشتری برای خلق ایده های جدید و نیازهای فزاینده جوامع بشری ایجاد می نماید.
شکل پنج-نمودار نوآوری فریمن
موج چهارم : نظام نوآوری
در سالهای 1997 - 1987 بر نظام های نوآوری تاکید بیشتری شده است بگونه ای که فریمن نظام نوآوری را، شبکه ای از سازمانها برای تحقق تکنولوژی معرفی می نماید و در سال 1992 OECD نوآوری تکنولوژی را تولید و فرایند جدید و تغییرات چشمگیر در نوآوری شامل مجموعه ای از فعالیت های علمی ، تکنولوژ ی ، سازمانی ، مالی و تجاری، تعریف می نماید.
در مرحله بعد درسال 1997 OECD نوآوری را شامل فعالیت های R&D ، کسب دانش، کسب تجهیزات ، تدارکات تولید و بازاریابی و . . . می داند و آن را به سه نوع نوآوری فنی و تکنولوژیکی ، نوآوری غیر تکنولوژیکی ، نوآوری صنعتی تقسیم می نماید. در این تقسیم بندی منظور از نوآوری غیر تکنولوژیک ، نوآوری سازمانی و نوآوری مدیریتی می باشد.
موج پنجم : نوآوری علمی 1993
نوآوری علمی عبارت است از ایجاد ، ارزیابی ، مبادله و کاربرد ایده های جدید به منظور برتری یافتن بنگاههای اقتصادی در بازار کالا و خدمات، که منجر به شکوفائی اقتصاد ملی و توسعه اجتماعی می شود و شامل مراحل زیر می باشد :
1- فرایندهای کسب دانش علمی جدید از طریق فعالیتهای تحقیق و توسعه
2- فرایندهای کسب و ایجاد دانش جدید برای منافع اقتصادی و اجتماعی
3- نوآوری علمی در فرایندهای تولید ، توزیع و کاربرد دانش
4- نظام نوآوری علمی ملی
بطور خلاصه مراحل توسعه نظام ملی نوآوری را به صورت زیر می توان خلاصه نمود.
ارزیابی نوآوری
همانطور که قبلاً نیز گفته شد جوزف شومپیتر در معرفی انواع نوآوری, پنج مورد را تعریف میکند:
• معرفی یک محصول جدید و یا تغییر کیفی در محصول موجود,
• معرفی یک فرآیند جدید در یک صنعت,
• نفوذ در بازارهای جدید,
• توسعة منابع جدید عرضة مواد خام و یا سایر ورودی ها,
• ایجاد تغییرات در سازمان.
در تجزیه و تحلیل نوآوری از جنبة سیاست علوم و فناوری, همواره دو نوع اول نوآوری مورد ارزیابی قرار میگیرد. در دستور العمل اسلو که توسط سازمان توسعة همکاریهای اقتصادی (OECD) منتشر شده و استاندارد قابل قبول جامعة جهانی برای ارزیابی نوآوری محسوب میشود, نوآوری در فرآیند و محصولات فناوری چنین تعریف میشود:
نوآوی در فناوری فرآیندها و محصولات شامل بکارگیری فرآیندها و محصولاتی با فناوری جدید و یا استفاده از فناوریهای جدید در بهبود محصولات و فرآیندهای موجود میباشد. نوآوری در فناوری فرآیندها و محصولات یا در بازار معرفی و ارائه میشود (نوآوری در محصولات) و یا در یک فرآیند تولید بکار گرفته میشود (نوآوری در فرآیند). نوآوری در فناوری فرآیندها و محصولات شامل مجموعه ای از فعالیتهای علمی, فناوری, سازمانی, مالی و تجاری میباشد. یک شرکت نوآور طبق تعریف فوق شرکتی است که در یک دورة خاص از محصولات و فرآیندهایی استفاده کند که در آنها از فناوریهای بسیار پیشرفته و کاملاً جدید بهره گرفته شده است.
از نظر برنامه ریزان اقتصادی, مدیریت نوآوری و تأثیر آن بر نظامهای اقتصاد ملی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. تعیین دامنة نظامهای ملی مدیریت نوآوری و میزان تأثیرگذاری نوآوریها بر محیط های کار یکی از مسائلی است که بسیاری بدنبال حل آن میباشند. متأسفانه در اکثر مواقع ارزیابی نوآوری بسیار مشکل میباشد زیرا نه تنها نوآوری امری ذهنی است بلکه همانطور که در دستورالعمل اسلو آمده است, کمّی کردن آن نیز مشکل بوده و بسیاری از کشورها تصویر روشن و دقیقی از چگونگی عملکرد شرکتهای نوآور در آن کشورها ندارند.
نظامهای کنونی مدیریت نوآوری اساساً برای کشورهایی طراحی و تدوین شده اند که دارای اقتصادی پیچیده و بزرگ هستند. بنابراین لازم بذکر است که اگرچه کشورهای کوچکتر ممکن است از نظام ملی گسترده ای همانند نظامهای ملی مدیریت نوآوری در کشورهای توسعه یافته برخوردار نباشند اما آنها نیز نیازمند بهره گیری از بخش علوم و فناوری در جهت نیل به اهداف اقتصادی و اجتماعی خود هستند. بنابراین در تجزیه و تحلیل نظامهای ملی مدیریت نوآوری بهتر است که جزء به کل (از پایین با بالا) یعنی از مجموعة نظامهای منطقه ای نوآوری به سمت نظامهای مدیریت نوآوری در سطح ملی حرکت کرد تا اینکه برای درک چنین نظامهایی از کل به جزء اقدام نمود. علاوه بر این برای ساده تر کردن کار بهتر است تا نظامهای مذکور را ابتدا برای واحدهای اقتصادی کوچکتر (بعنوان مثال منطقه ای از یک کشور و یا یک کشور کوچک) تدوین نمود. در مطالعه ای که اخیراً در نظام ملی مدیریت نوآوری در کانادا انجام شده است, شورای تحقیقات ملی این کشور اعلام نمود که:
مناطقی که بعنوان مراکز و کانون رخداد نوآوری ها شناخته شده اند میتوانند اهداف بسیار خوبی برای اقدامات دولت در این راستا باشند.
مطالعات زیادی در مورد مجموعه ها و یا قطبهای صنعتی منطقه ای انجام گرفته است و عملکرد مناطق و بخشهای مختلف کشورها با یکدیگر مقایسه شده است. نظامهای محلی مدیریت نوآوری در حقیقت اجزای سازندة نظام ملی مدیریت نوآوری محسوب میشوند. در اغلب موارد ارزیابی و درک چنین نظامهای منطقه ای ساده تر میباشد مشروط براینکه آنها در ارتباط با یک واحد مدیریتی نظیر نظام استانی و یا نظام ملی یک کشور کوچک باشند.
مدلی که در شکلهای دو و سه نشان داده شده است نمایانگر نظامهای ملی مدیریت نوآوری در کشورهای توسعه یافته هستند حال آنکه در سمیناری که اخیراً در بوئنس آیرس پایتخت آرژانتین برگزار شد, مدل قبلی مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از آن مدل دیگری تدوین شد که بنظر میرسد برای کشورهای در حال توسعه مناسب تر باشد (شکل شش) .
همانطور که در شکل شش مشاهده میشود حاصل کار مدلی شد که با مدل قبلی در موارد زیر اختلاف دارد:
• بخش دولتی شامل شرکتهای تحت مالکیت دولت و وزارتخانه ها و نیز ارتش مشتریان عمده و مهم فناوری های جدید هستند.
• دنیای تجارت به دو نیم کره تقسیم شده است: شرکتهای بزرگتر که غالباً از لحاظ عرضة فناوریهای جدید در ارتباط با شرکتهای چند ملیتی (MNEs ) هستند, و شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs ) که دارای چنین رابطه ای نیستند.
• شرکتهای کوچک و متوسط برخی از فناوریهای مورد نیاز خود را از شرکتهای بزرگتر (و غالباً از طریق روابط سنتی سلسله مراتبی) تهیه میکنند, اما شرکتهای کوچک و متوسط فناوری مورد نیاز خود را از کانالی کاملاً متفاوت نیز تأمین میکنند و آن سایر شرکتهای کوچک و متوسطی هستند که در زمینة عرضة فناوریها و خدمات با فناوری بالا (نظیر رایانه و خدمات رایانه ای) فعالیت میکنند. ارائه کنندگان چنین خدماتی نیز به نوبة خود فناوریهای مورد نیاز خود را مستقیماً از خارج از کشور و یا از شرکتهای چند ملیتی که فناوریهای مذکور را ابداع میکنند تهیه میکنند.
• فلشهای نقطه چین رابطه های مالی را نشان میدهند که نیازمند تقویت میباشند نظیر رابطة میان دانشگاه ها و شرکتهای کوچک و متوسط و رابطة میان دانشگاه و آزمایشگاه های تجاری.
شکل شش_ مدل نظام ملی مدیریت نوآوری در کشورهای در حال توسعه
توجه: فلشهای ممتد نشان دهندة جریان مالی هستند و فلشهای نقطه چین نشاندهندة جریان دانش
ارزیابی نقش علوم و فناوری در ارتقای کیفیت زندگی
شاخصهای علوم و فناوری میبایست تأثیرات مثبت زیست محیطی و اجتماعی سرمایه گذاری در بخش علوم و فناوری را نیز اندازه گیری کنند. اگرچه تلاشهای زیادی برای ارزیابی آثار مثبت اقتصادی فعالیتهای بخش علوم و فناوری انجام شده است اما هنوز تأثیر بخش مذکور بر جامعه بطور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است. لیکن باید در نظر داشت که از نظر عموم مردم علوم و فناوری ابزاری است برای ارتقای کیفیت زندگی انسانها. بنابراین علوم وفناوری ابزاری است برای اجرای بهتر و کارآمد تر برنامه ها.
یکبار دیگر متذکر میشویم که اگرچه مسلماً نوآوری صرفاً در بخش خصوصی رخ نمیدهد اما تاکنون هیچ روشی برای ارزیابی و کمّی سازی نوآوری در بخش دولتی ارائه نشده است. دولت نیوزیلند با تأسیس صندوق بهزیستی در چارچوب قوانین بودجة علوم و فناوری, وظایف علوم و فناوری در قبال ارتقای کیفیت زندگی مردم را چنین تبیین کرده است:
• اطلاع رسانی و افزایش آگاهی عمومی در بارة محیط اجتماعی, بیولوژیکی و فیزیک پیرامون خود,
• توسعه و گسترش مهارتها و تخصصهای مورد نیاز کشور,
• بهره مند ساختن عموم مردم از نتایج و فواید حاصل از اجرای برنامه های کنونی,
• تأمین مالی طرح ها و برنامه های صندوق از سایر منابع.
تعریف فوق الذکر از علوم و فناوری مسلماً دربرگیرندة مفهوم توسعة اقتصادی نیز خواهد بود البته به شرط آنکه بهزیستی و کیفیت بالای زندگی مردم در تعریف توسعة اقتصادی جایی داشته باشد. بدین ترتیب علوم و فناوری در زمینه هایی چون ارتقاء و بهبود بهداشت و درمان, محیط زیست, عدالت, دفاع و کارآیی مدیریت نیز کاربرد خواهد داشت. اگرچه سرمایه گذاری در بهداشت و درمان در راستای بهبود کیفیت زندگی عموم مردم است اما خارج از بحثهای سیاست علوم و فناوری قرار میگیرد. اگرچه فصل مشترک میان بهداشت و علوم و فناوری غیر دقیق است اما این امر پذیرفته شده است که هرگونه فعالیت بهداشتی و درمانی که با هدف ارتقای سطح زندگی مردم از طریق بکارگیری فناوریهای جدید (نظیر داروهای جدید) صورت گیرد میتواند بعنوان بخشی از سرمایه گذاریهای انجام شده در بخش علوم و فناوری محسوب شود. حال آنکه سرمایه گذاری در ظرفیت خدمات درمانی (نظیر افزایش تخت های بیمارستانی) در زمرة اینگونه سرمایه گذاریها قرار نمیگیرد زیرا در اینگونه اقدامات از فناوریهای جدید بهره گرفته نمیشود. بحثهای مشابهی در مورد محیط زیست, دفاع, عدالت و سایر موارد مطرح میباشد.
نتیجه گیری
نظام ملی نوآوری در کشورهای در حال توسعه موضوع بسیار جدیدی است که به آن کمتر توجه شده است و کشورهای در حال توسعه بمنظور دستیابی به توسعه همه جانبه نیاز به طراحی دقیق این نظام دارند. نقش دولتها طراحی، سازماندهی و مدیریت این نظام می باشد. دولتها با سیاست¬گذاریهای خود بر عملکردهای بنگاههای اقتصادی به ویژه بنگاههای اقتصادی خصوصی تاثیر گذاشته و روابط بین نهادهای نظام ملی نوآوری را تسهیل می نمایند. باید توجه داشت تفاوت اصلی بین نظام ملی نوآوری در کشورهای در حال توسعه با کشورهای توسعه یافته در ارتباط بین عناصر نظام ملی نوآوری می باشد.
سیاستگذاران و برنامه ریزان بدنبال این هستند که وضعیت سرمایه گذاری در بخش علوم و فناوری را مشخص نمایند حال آنکه اطلاعات در این زمینه بسادگی قابل دسترسی نیست زیرا این نوع اطلاعات عموماً غیر ملموس بوده و میبایست بطور غیر مستقیم و از طریق محاسبة و ارزیابی سرمایه, نیروی انسانی و تجارت کالا و خدمات بدست آید. اگرچه میتوان از طریق محاسبة میزان سرمایه گذاریهای انجام شده در بخش تحقیق و توسعه, میزان سرمایه گذاری در زمینة تولید دانش جدید را اندازه گیری کرد اما این نوع محاسبه بسیار تخمینی بوده و دارای ضریب خطای بالایی میباشد. بهترین اقدام در این راستا انجام مقایسة تطبیقی و تعیین موقعیت کشور در بین سایر کشورهایی است که دارای شرایط اقتصادی مشابهی هستند بدین ترتیب میتوان به وضعیت سرمایه گذاری در بخش علوم و فناوری کشور پی برد.
در ارزیابی میزان سرمایه گذاری انجام شده در بخش علوم و فناوری میبایست دارایی های فکری و نیز سرمایه گذاریهای انجام شده در فناوریهای بکار رفته درکالاهای با فناوری بالا را نیز مد نظر قرار داد. باید در نظر داشت که این کار نیازمند صرف وقت و انرژی زیادی است زیرا برای محاسبة دارایی های فکری میبایست کلیة دارایی های فکری که وارد کشور شده و یا از آن خارج شده را مورد ارزیابی قرار داد و در مورد دوم نیز میبایست ارزش فناوری بکار رفته در یک کالا را محاسبه نمود. معهذا, با انجام یک سری محاسبات متداول نظیر محاسبة نسبت سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه به میزان فروش میتوان ارزش دانش بکار رفته در کالا و خدمات با فناوری بالا را محاسبه نمود و مسئله را تا حدی حل کرد.
مورد بعدی که میبایست مورد توجه قرار گیرد, بهبود سرمایه گذاری در زمینة انتقال دانش از دانشگاه به صنعت است. با توجه به هزینه های بالای تعلیم و تربیت دانشجویان مقاطع تکمیلی علوم و فناوری لازم است تا مشخص شود چگونه از استعداد و آموخته های فارغ التحصیلان دانشگاه ها در صنعت استفاده میشود و اینکه آیا از میزان دانش این دانش آموختگان طی گذشت زمان کاسته میشود و یا بدان افزوده می گردد.
مطالعات مربوط به انباشت و جریان نیروی انسانی مستلزم مطالعه و تجزیه و تحلیل بازیگران و شبکه هایی است که در مجموع نظام ملی مدیریت نوآوری را تشکیل میدهند. اگرچه هنوز مطالعات قابل توجهی در این زمینه انجام نشده است اما اینگونه مطالعات در کشورهای در حال توسعه حائز کمال اهمیت است زیرا در این کشورها وجود تعداد بسیار زیادی از شبکه ها و بازیگران که در مجموعه های انفرادی فعالیت میکنند به معنای این است که این مجموعه های بازیگران-شبکه ها بطور انفرادی تأثیر بسیار کمی بر کل نظام ملی مدیریت نوآوری دارند.
منابع
1. Abdalla, A., "Innovation management methods and tools for sustainable product service systems", South-Westphalia University of Applied Sciences, Germany
2. Edquist, C., "Technology Policy: the Link Between Governments and Market. In Technology Policy: Towards Integration of Social and Ecological Concerns", 1994
3. Freeman, C., "Science and Economy at the National Level in Problems of Science Policy", OECD, Paris, 1968
4. Harold, J.A.D, "The Use of National Systems of Innovation Models to Develop Indicators of Innovation and Technology Capacity, Center for Policy Research on Science Fraser University at Harbor Center, 1997.
5. Hatakenaka, S., Westnes, P., Gjelsvik, M. & Lester, R. k., " The Regional Dynamics of Innovation: A Comparative case study of Oil and Gas Industry Development in Stavanger and Aberdeen", paper presented at the SPRU 40th Anniversary Conference, 2006.
6. Lingela, V., "An Innovation Management Framework to Improve national Competitiveness in Developing Countries", Department of Engineering and Technology Management, university of Pretoria, South Africa, 2007.
7. National Research Council of Canada, "National Systems of Innovation", Corporate Services, NRC, Ottawa, 1994
8. Nelson, R.R. & Rosenberg, N., "Technical Innovation and National Systems. In National Innovation Systems: A Comparative Analysis", Oxford: Oxford University Press, 1993
9. OECD, "National Innovation Systems", 1997.
10. OECD, "National Systems of Innovation Document", DSTI/ STP/ TIP (97)2, DST. OECD, Paris, 1997
11. OECD, "Technology and Industrial Performance", DSTI, OECD, Paris, 1996.
12. Romer, P.M., "Endogenous Technological Change", Journal of Technological Economy, 98, S 71-S102, 1995
13. UNDP (2001), "Human Development Report 2001": Making New Technologies Work for Human Development. New York, UNDP
14. Van Steen, J., "Towards a New Observatory for Science and Technology in Colombia", Research Evaluation, Vol. 6, 1996
15. ضرورت طراحی نظام ملی نوآوری به منظور توسعه ملی: محسن بانک, مرتضی نصوحی